وقتی کلاس نهم بودم و قرار بود انتخاب رشته کنم، میخواستم دکتر شم و ثروت زیادی به جیب بزنم.البته که میخواستم آدما رو هم نجات بدم. در نتیجه رفتم سمت رشته تجربی.
سه سال گذشت و من در این سه سال، هر سال چندین بار به فکر این افتادم که آیا واقعا میخوام پزشک شم؟ آیا واقعا مشکلی با سر و کله زدن با انسان ها و دیدن خون و خون ریزی و بیماری ندارم؟ هر بار چندین روز فکرم درگیرش می شد و درس خوندن به کل می رفت رو هوا. هر چند در کل خیلی درس خون نبودنم.